+ نوشته شده در شنبه پنجم تیر ۱۴۰۰ ساعت 19:3 توسط حامد رفیعی (مسافر)
گر نگهبان من آن است که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد... ×××××××××××××××××××
اگر می خواهيد ياد بگيريد که چه جورى عشق بورزيد بايد از دوستى که ازش بدتان می آيد شروع کنيد... ×××××××××××××××××××
وقتى يک نفر عاشق شما باشد، جورى که اسمتان را صدا می کند متفاوت است. شما میدانيد که اسمتان در دهن او در جاى امنى قرار دارد... ×××××××××××××××××××
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم
سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود و سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد . و و و و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم . . . فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو... ××××××××××××××××××× کودک را ببین اگر بر زمین بیفتد به تنهایی برمی خیزد اگر کسی دلداریش بدهد می گرید
انسان بالغ را بنگر اگر غمی داشته باشد پیش کسی نمی گرید اما در تنهایی بغضش می ترکد... ××××××××××××××××××× چرا قطار تا وقتي ايستاده است کسي به او سنگ نميزند؟...
××××××××××××××××××× می بیغش است، بشتاب! وقتی خوش است، دریاب سال دگر که دارد امید نوبهاری
××××××××××××××××××× خدایا از هدیه کردن دین قشنگ اسلامت ممنون... ×××××××××××××××××××
بسم الله الرحمن الرحیم
فاستجبنا له و نجّیناه من الغمّ و کذلک ننجی المؤمنین حسبنا الله و نعم الوکیل ×××××××××××××××××××
بسم الله الرحمن الرحیم
اني لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ
فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ
×××××××××××××××××××
کشتی ها در بندرگاه در امانند اما کشتی برای این کار ساخته نشده ... ×××××××××××××××××××
گاه کوچکم میبینی و گاه بزرگ...نه کوچکم و نه بزرگ. خودت هستی که دور می شوی و نزدیک ×××××××××××××××××××
هر گاه کودکانه دست کسی را گرفتم گم شدم آنقدر در من هراس از گرفتن دستی هست که در گم شدن نیست...
×××××××××××××××××××
یک سلام... و خداحافظ باز ... و در این بین عجب پیچ و خمی است...
××××××××××××××××××× هنوز نمی دانم هر سال که می گذرد ، یک سال به عمرم اضافه می شود یا یک سال از عمرم کم می شود! ...... گاندی
×××××××××××××××××××
دستهای کوچیکشو یواشکی گذاشت روی چشمامو گفت: اگه گفتی کیم؟ گفتم: همه ی زندگیم...
×××××××××××××××××××
با تمام چيزهايي كه نگفتم، زندگي می كنم. (شل سيلور استاين)
×××××××××××××××××××
هر چه روح به خداوند نزديكتر باشد، آشفتگي اش كمتر است. زيرا نزديك ترين نقطه به مركز دايره كمترين تكان را دارد. ×××××××××××××××××××
به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد (دکتر علی شریعتی). ×××××××××××××××××××
خواهي شناخت... نازنين شعرهای مرا خواهی شناخت اما شايد کمی دير کمی به اندازه ی سالهای عمرت به اندزه ی آبهاي دنيا به اندازه ی روح خودت به اندازه ی بی اندازه ها... ×××××××××××××××××××
مردی رو میشناسم که تا زنده بود تنها بود و وقتی مرد بچه هاش مجلس آبرومندی براش گرفتند که صدها نفر هم دعوت بودن. من تازه فهمیدم اون مرد چقدر دوست و آشنا داشته... خدایا ازت ممنونم که هرچند دوستانم کمند اما همیشه کنارم هستند... ×××××××××××××××××××
کاش فقط یکبار دیگه لااقل صدای خنده هاتو بشنوم . راستی بابایی بالاخره تونستی بری پیش ضامن آهو؟ من که هنوز نرفتم. اصلاَ خدا رو چه دیدی شاید اونجا همدیگه رو دیدیم. شاید تو حرم یکی صدام بزنه: بابایی